چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

سرتیتر صفحه جدید

23مهر ماه سالروز شهادت آيت الله اشرفي اصفهاني

 

در سال 1281 شمسی ، در خمینی شهر كودكی متولد شد كه عطاءالله نام گرفت پدرش مرحوم میرزااسدالله از علمای دین و مردی زاهد با زندگی ساده ای بود.

مادرش بانو ((نجمه )) فرزند مرحوم سید محمدتقی میردامادی ، زنی با ایمان و موقر، پاكدامن و صبور و فداكار بود.

نیاكان از و اغلب از عالمان دین بوده اند. او نیز از نوجوانی و پس از گذراندن دوره مكتب خانه ، در دوازده سالگی به توصیه پدر عالمش ، از خمینی شهر عازم اصفهان می شود و دروس حوزه را با اخلاص و ایمان و پشتكار آغاز می كند و طی ده سال سكونت در حوزه علمیه اصفهان ،دوره های مقدمات و سطح فقه و اصول را در محضر اساتیدی همچون آیة الله سید مهدی درچه ای و سید محمد نجف آبادی به پایان می برد. سپس به قم هجرت كرده ، دوره عالی و اجتهادی فقه و اصول را در محضر بزرگانی مانند شیخ عبدالكریم حائری ، حاج سید محمد تقی خوانساری ، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت و آیة الله بروجردی و فلسفه را از امام خمین فرامی گیرد. فعالیتهای فوق العاده او در تنظیم وتقریر دروس آیة الله بروجردی ، استاد را بر آن داشته تا به حجره اش رفته و ایشان را مورد عنایت ویژه خود قرار دهد و همین گام اولیه موجب دوستی و ایجاد علاقه فوق العاده ای بین شاگرد و استاد گردید.

تدریس

شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی از اوایل طلبگی در اصفهان شروع به تدریس كرد و در قم نیز در مدت هفده سال اقامت ، در كنار تحصیل ، به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب جوان اشتغال داشت مجتهد مجاهد آیه الله حاج شیخ احمد جنتی ، از شاگردان او در دوره تدریس كفایه و مكاسب در حوزه علمیه قم بود. ایشان بعد از انتقال از قم به كرمانشاه و اقامت در آن دیار، به تدریس و تعلیم فقه ، اصول و دیگر معارف دینی پرداخت .

آثار قلمی

آثار قلمی و علمی آیة الله اشرفی اصفهانی بدین قرار است :

1. البیان ، در موضوع علوم قرآن ، به زبان فارسی

2. تفسیر قرآن ، خلاصه ای از تفاسیر شیعه و سنی

3. مجمع الشتات ، در اصول دین و عقاید و كلام ، به زبان عربی در چهار جلد.

4. مجموعه ای پیرامون حروف مقطعه قرآن ، به زبان فارسی

5. كتابی در موضوع ((غیبت امام عصر)) (عج )

آثار عمرانی و مراكز دینی

با همت و تلاش آیة الله اشرافی اصفهانی اماكن ذیل تاءسیس گردید:

1. ساختمان مكتب الزهراء

2. مسجد ولی عصر (عج ) در خمینی شهر

3. مسجد امام حسین علیه السلام در خمینی شهر

4. حوزه علمیه امام خمین در كرمانشاه

5. ساختمان مسجدالنبی در كرمانشاه

6. توسعه مسجد آیة الله بروجردی در كرمانشاه

شیوه نیكو

ویژگیها و روحیات معنوی وی به گونه ای بود كه هر انسان حق بینی را به خود جلب می كرد. در مدت اقامتش در قم معمولا یك ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه علیه السلام می رفت و به راز و نیاز می پرداخت .

حضرت آیة الله مرعشی (ره ) می فرمود: همیشه قبل از اذان صبح كه به حرم حضرت معصومه علیه السلام مشرف می شدم یا اولین نفر من بودم یا حاجی آقای اشرفی .

انس و الفت به قرآن مجید و حفظ آیات قرآن و نیز تشكیل جلسات تفسیر قرآن ، و ادامه آنها تا آخرین لحظات عمر، از وی سیمایی ملكوتی ساخته بود.

خواندن زیارت عاشورا و دلدادگی وی به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود كه فرزندشان می گوید: هیچگاه زیارت عاشورای او قطع نمی شد. او از تربت مقدس امام حسین علیه السلام شفا می گرفت و دیگران را نیز به این عمل سفارش می كرد.

از هنگام تكلیف تا پایان عمر شریف خویش ، در شب های جمعه ، هیچگاه زمزمه دعای كمیل ایشان ترك نمی شد.

آیة الله اشرفی در برخوردهای اجتماعی خویش ، آدابی نیكو داشت . در برخوردهای او همواره تواضع و فروتنی نمایان بود و از تكبر پرهیز داشت . هیچگاه در برابر دیگران پایش را دراز نمی كرد. چون آن را بی ادبی می دانست . توقع نداشت كه كارهای شخصی اش را دیگران انجام دهند. در طول اقامتشان در قم و كرمانشاه ، هیچ كس از خانواده اش به یاد ندارد كه حتی برای یك بار از كسی خواسته باشد مثلا یك لیوان آب به او بدهند.

او در زندگی خانوادگی اش كوچكترین اختلافی با همسرش نداشت و بارها بیان می كرد كه من زن را برای كار كردن نیاورده ام بلكه او هم در اسلام وظیفه ای برایش مشخص شده است .

هنگامی كه بر سر سفره ای وارد می شد هر چند غذای مختلفی تهیه شده بود، اما او تنها از یك نوع غذا استفاده می كرد.

به فرزندان خویش توصیه می كرد كه به كسی حسادت نورزند و خود نیز اینگونه بود. اعتقاد داشت كه خدا به كسی كه بخواند عزت می دهد و اگر لایقش نداند عزت را از او خواهد گرفت . پذیرفتن دعوت ثروتمندان برای او بسیار مشكل بود اما با اقشار ضعیف ، كشاورزان و كارگران ساده رفت و آمد داشت و خیلی زود دعوت آنان را می پذیرفت .

ایشان از ابتدای زندگی تا قبل از موضوع ترور شخصیت ها، خرید لوازم مورد نیاز خانه را خودشان انجام می دادند و در مسیر بازگشت از نماز جماعت از مغازه های قصابی ، نانوایی و میوه فروشی ، اقلام مورد نیاز را تهیه می كرد. به خانه می آورد.

ساده زیستی

شیخ عطاء الله ، سرگذشتی همانند سرگذشت اكثر عالمان دینی داشت . او از اوان طلبگی ، با فقر و تنگدستی زندگی می كرد. وقتی در اصفهان بود، شهریه ای برای كمك هزینه زندگی طلاب در كار نبود. و تنها به برخی از آنان كه در دوره عالی مشغول به تحصیل بودند. ماهانه هشت ریال پرداخت می شد. او حتی قدرت خرید كتابهای درسی را هم نداشت به طوری كه كتاب مكاسب را از روی یكی از كتب وقفی خواند و تمام كرد.

اما هرگز مشكلات ناشی از فقر، نتوانست مانعی بر سر راه علمی و معنوی او ایجاد نماید. در قم نیز قبل از آمدن آیة الله بروجردی وضع زندگی طلاب خوب نبود به گونه ای كه آیة الله اشرفی با داشتن همسر و سه فرزند تنها هر دو ماه یكبار مبلغ بیست و پنج ریال شهریه می گرفت . اما بعد از آمدن ایشان ، آقای اشرفی اصفهانی ، چهل و پنج تومان شهریه می گرفت و نصف آن را برای همسر و دخترش كه در خمینی شهر بودند، می فرستاد و نصف دیگرش را برای خود و دو فرزندش - حاج شیخ حسین و محمد - نگه می داشت . بدین گونه شانزده - هفده سال با دو فرزندش در یك حجره به سر برد و وضع نامساعد مالی اش اجازه نداد كه خانواده اش را به قم بیاورد و خانه ای اجاره كند.

وقتی از طرف آیه الله بروجردی ، به كرمانشاه رفت ، نزدیك به یك سال در مدرسه آیه الله بروجردی تنها بود، تااینكه پس از مدتی ، ایشان سفارش  می كنند كه او برای خود خانه ای اجاره كند. وی خانه ای اجاره كرد و خانواده اش را به آنجا برد و پس از گذشت سالها، خانه ای را كه بیش از دو اتاق نداشت ، خرید.

او تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، همچنان ساده زندگی كرد با اینكه وجوه شرعی فراوانی به دستش می رسید و از سوی فقهای بزرگ عصر اجازه داشت كه از آن استفاده شخصی كند، تا آخر عمر در همان خانه كوچك و ساده و تنگ زندگی كرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، كه ایشان نماینده امام و امام جمعه باختران شد و امكانات فراوانی در اختیارش بود، باز هم به همان زندگی ساده بسنده كرد و هیچ تغییری در وضع و حال زندگی اش نداد. یكی از دو اتاق خانه اش را برای استراحت خود و خانواده اش اختصاص داده بود و دیگری را برای مطالعه پذیرایی مسؤ ولان شهر، این وضع را به اطلاع امام راحل رسانده و گفته بودند كه این خانه از نظر امنیتی و نیز آسایش زندگی ، مناسب نیست .

و امام فرمود بود: به آقای اشرفی بگویید یك خانه بزرگ و امن و مناسب با شاءن خودشان ، تهیه كنند. ولی آیة الله اشرفی در جواب گفته بود:

((من بیش از چند روز دیگر، زنده نیستم ! و همین منزل خوب و مناسب است ، از جهت امنیتی هم - ان شاء الله - خطری ندارد))

هر وقت پیشنهاد می شد كه خانه اش را تعمیر كنند، می گفت :

((اگر راست می گویید، بروید خانه فقرا را تعمیر كنید، و همین برای من بس است . بسیاری از مردم در زیر چادرها (در زمان جنگ ) آواره هستند و امام و رهبر من در جماران ، روی موكت زندگی می كند، من چگونه اجازه بدهم كه خانه ام را تعمیر و بازسازی كنید؟!))

او جسمی ضعیف داشت و كم غذا می خورد، وقتی به او گفته شد كه با این وضع جسمی كه شما دارید، كم خوردن غذا برای شما ضرر دارد، گفت :

((همین قدر هم برای ما زیاد است . در حالی كه رزمندگان ما در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل خیلی از اوقات نان خشك می خورند.))

بعد از انتصاب به امامت جمعه كرمانشاه ، هرچه به او گفته می شد كه خدمتكاری برای خانه اش بیاورند، قبول نمی كرد و می گفت :

((من كی هستم كه كسی بیاید و من به او امر و نهی بكنم ! او هم بنده خداست . من تا وقتی كه قدرت روی پا ایستادن داشته باشم ، خودم كارهایم را انجام می دهم . آن وقت هم كه از پا افتادم ، آن دیگر وظیفه دیگری است .))

حامی وحدت

آیة الله اشرفی اصفهانی ، عالمی ژرف اندیش واقع بین بود و بخوبی می دانست كه اختلافات و گرفتاری مسلمانان ، ناشی از توطئه خصمانه دشمنان اسلام است . در مناطق غربی كشور ایران بویژه منطقه كرمانشاه و اطراف آن ، شیعه و سنی در كنار هم زندگی می كنند. دشمنان اسلام در این منطقه بیشتر سرمایه گذاری می كنند تا بتوانند بین این دو برادر اختلاف و جدایی بیندازند. آیة الله اشرفی اصفهانی كه در سال 1335 شمسی از سوی آیة الله بروجردی ، به آن استان اعزام شد می دانست كه مهم ترین وظیفه اش ، حفظ وحدت و ایجاد برادری و صمیمیت در بین مردم آن سامان است . تا آخر هم به این موضوع بسیار توجه می كرد، به طوری كه بعد از انقلاب اسلامی و آغاز فتنه های دشمنان ضد انقلاب ، كه سعی كردند به سلاح زنگ زده اختلاف شیعه و سنی چنگ بزنند و آشوب به پا كنند، ایشان با تدبیر و درایت خاص خود و با چنگ زدن به آیات وحدت بخش قرآن كریم انما المؤ منون اخوة ، واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا شیعه و سنی را برادروار در یك صف نشایند و توطئه های بدخواهان و دشمنان شیطان سیرت و تفرقه افكن پست را خنثی و ناكام گردانید. او می گفت :

((یكی از توطئه های بزرگ دشمن این است كه می خواهد بین اقشار مختلف ، اختلاف بیندازد، بین شیعه و اهل سنت و دیگر فرق مسلمین تفرقه بیندازد... ما بدون وحدت نمی توانیم جامعه و انقلاب اسلامی را به پیش ببریم... امروز مساله مهم ، مساله اتحاد و اتفاق بین برادران شیعه وبرادران اهل سنت است ))

یار و مرید امام

آیة الله اشرفی اصفهانی ، از شاگردان مریدان و یاران امام خمینی (ره ) بود. او نسبت به امام شناختی عمیق و ارادتی عاشقانه داشت . وی بعد از رحلت مرجع بزرگ تشیع آیة الله بروجردی ، مردم را در امر تقلید به امام راهنمایی می كرد. خود در این موضوع می گوید:

((اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحصی هم كه از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم كردم ، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید، به ایشان سوق دادم ، كه این موضوع با مخالفت بعضی و كارشكنی آنها مواجه شد، و از سوی ساواك هم تهدید به تبعید گردیدم ، ولی به لطف خداوند بزرگ ، در انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم .))

در قضیه دستگیری امام در اوایل نهضت نیز او از حامیان ایشان و تا آخرعمر هم وفادار امام بود. امام نیز از اوایل آشنایی به او عنایت و توجه داشت و در سال 1384 ق . اجازه نامه ای مبنی بر تصرف آیة الله اشرفی در امور حسبیه و وجوه شرعی برای وی نوشته است و همیشه در مكاتبات خویش ، با احترام و عظمت از او نام می برد.

در دوران انقلاب اسلامی ، آیة الله اشرفی اصفهانی ، به عنوان یار و یاور امام ، محور مبارزات مردم كرمانشاه بود و رهبری امام را همواره تبلیغ و تاءیید می كرد و صمیمانه به ایشان عشق می ورزید.

در سنگر نماز جمعه

نقش نماز جمعه و امام جمعه در حفظ اسلام و اتحاد مسلمین ، انكار شدنی نیست . با پیروزی انقلاب اسلامی ، نماز جمعه اهمیت بیشتری پیدا كرد و با انتصاب ائمه جمعه شهرهای بزرگ از سوی امام نماز جمعه سنگر انقلاب و مبارزه شد و دیدیم كه چگونه دشمنان اسلام منافقان و عافیت طلبان ، از نماز جمعه می ترسیدند و تیغ كین به روی ائمه جمعه كشیدند. چرا كه ائمه جمعه كه خون پاكشان در راه حراست از اسلام و ارزشهای انقلاب ، ریخته شد و شهدای محراب انقلاب شدند، نقش رهبری را در هر منطقه داشتند و دارند.

در اوایل پیروزی انقلاب ، علمای كرمانشاه با نوشتن طوماری ، از رهبر كبیر انقلاب امام خمینی خواستند كه آیة الله اشرفی را به امامت جمعه آن شهر تعیین نمایند. امام نیز با شناختی كه از دهها سال قبل از آیة الله اشرفی داشت . خواسته آنان را قبول كرد و در 14 ذیقعده سال 1399 ق . با صدور حكمی ، ایشان را به امامت جمعه كرمانشاه منصوب كرد.

در میدان جهاد

خطبه های ایشان در پیشبرد انقلاب و ادامه جنگ تحمیلی و دفاعی مقدس ، فوق العاده مؤ ثر بود. ایشان علاوه برتشویق جوانان به عزیمت به جبهه های دفاع ، و دعوت مردم برای كمك به جبهه ها، خود نیز عملا مدافع و مجاهد بود. به رغم كهولت چند بار در جبهه های نبرد حاضر شد. وقتی می گفتند شما جلوتر نروید ممكن است دشمن ببیند و حادثه ای رخ دهد، می گفت :

((خون من كه از خون این بچه ها بالاتر نیست ، بگذارید شاید من هم در جبهه ها شهادت نصیبم گردد، شاید آن چیزی كه سالهاست به دنبال آن (شهادت ) هستم ، در جبهه ها پیدا كنم .))

شهادت برترین معراج عشق است ...

منافقان پست و خونخوار و مخنث ، وقتی خو را در مقابله با انقلاب اسلامی و امام امت عاجز و زبون یافتند، مصمم بر كشتن یاران امام شدند. شهدای هفتم تیر، شهید رجائی و باهنر... و شهدای محراب ... از آن جمله اند گرچه امام جمعه كشی در انقلاب اسلامی توسط دشمنان اسلام ، از همان سال اول پیروزی انقلاب شروع شده بود و شهید محراب آیة الله سید محمد علی قاضی طباطبایی تبریزی ، نخستین شهید محراب انقلاب بود، ولی دو سال بعد از آن واقعه خونین بار دیگر وارثان خوارج كور و احمق ، یعنی سردمداران و اعضای ابله ((سازمان مجاهدین خلق )) كه بحق منافقین خلق بودند، به تحریك امپریالیسم آمریكا و دیگر دشمنان انقلاب اسلامی ایران ، دست به كار شدند و با كشتن یاران امام و بمب گذاری در اتوبوسها و معابر عمومی و مساجد كشور كشتن مردم مسلمان و عادی ایران ، به خیال خام خود، خواستند حمام خون به راه اندازند!... و بدین وسیله انقلاب و امام را از بین ببرند و خودشان به حكومت برسند و ناكامی شیطانی خود را التیام بخشند!... كه البته برای همیشه ناكام ماندند! گرچه دستشان به خون هزاران بی گناه آلوده شد.

آری این منافقان كوردل ناكام ، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه كرمانشاه با منفجر كردن نارنجكی ، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد پیر راه اسلام ، آیة الله شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی را به شهادت رساندند. و بدین سان چهارمین شهید محراب به پیشگاه ابدیت تقدیم شد.

شهادت میراث مردان خداست و ننگ و رسوایی نصیب منافقان و وارثان آل ابی سفیان و خوارج ...

آیة الله اشرفی اصفهانی با شهادت به آرزوی دیرین خود رسید، اما ننگ و نفرین ابدی و عذاب الهی دامنگیر منافقان گشت .

پیكر مطهر این لاله خونین پس از تشییع با شكوه مردم كرمانشاه به اصفهان انتقال داده شد و پس از مراسم با شكوه دیگری در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.

امام خمینی كه یار وفادار و مجاهد راه اسلام را از دست داده و داغدار شده بود، در پیام مهمی به مناسبت شهادت این شهید محراب ، نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم . انا لله و انا الیه راجعون

چه سعادتمندند. آنان كه عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی كه دلباختگان به لقاءالله آرزو می كنند، نایل آیند... شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود كه اینجانب یكی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم . این وجوه پر بركت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم . مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءالله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارك هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می شناسم و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود... خداوند او را در زمره شهدای كربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید...))

حضرت آیة الله خامنه ای ، رهبر معظم انقلاب اسلامی ، در دوره ریاست جمهوری خود، به مناسبت شهادت آیة الله اشرفی اصفهانی فرمودند:

مرحوم آقای اشرفی رضوان الله علیه یك انسان دوست داشتنی مطلوب بود... بسیار متواضع ، با اخلاص ، باصفا و بی ادعا بود. به طوری كه احترام و تجلیل همگان را بر می انگیخت .

 

سالشمار زندگي :

1281- تولد در سده (خميني شهر) اصفهان

1290- حفظ کامل کتاب نصاب الصبيان در 9 سالگي که نشان از هوش سرشار وي بود

1293- براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه اصفهان شد

1300- در سن 19سالگي به كسب اجازه نماز جماعت از سوي مرحوم آيت الله فشاركي نايل شد

1302- در سن 20 سالگي براي ادامه تحصيل راهي شهر قم شد

1303- بمدت يکسال در مدرسه آيت الله حائري اقامت گزيد

1304- بمدت 2 سال در مدرسه فيضيه قم سکونت كرد

1321- در سن 40 سالگي به درجه اجتهاد رسيد و اولين اجازه ي اجتهاد ايشان توسط عالم مجاهد و مجتهد متقي حضرت آيت الله خوانساري صادر گرديد

1330- انتخاب بعنوان ممتحن از طرف آيت الله بروجردي براي برگزاري امتحانات دروس سطح و خارج فقه و اصول

1335- بدستور و توصيه آيت الله بروجردي و براي نشر معارف و احکام دين عازم کرمانشاه شد

1357- حضور در تظاهرات و درگيري با ماموران گارد کرمانشاه در يازدهم مهرماه

- دستگيري توسط ساواک و انتقال ايشان به تهران و تحمل چندين روز زنداني در کميته شهرباني

- حضور در صف اول مردم در راهپيمايي در روز تاسوعاي آن سال عليرغم تهديد مستقيم ساواک مبني بر قتل ايشان

- دعوت از مردم براي برگزاري راه پيمايي  در روز عاشوراي حسيني

1358- در مهرماه طي حکمي از طرف امام ( ره ) به امامت جمعه شهر کرمانشاه منصوب گرديد

1359- منزل ايشان هدف يک بمب صوتي قرار گرفت

1360- در تيرماه مورد سوء قصد 3 نفر مسلح قرار گرفت که منافقين موفقيتي بدست نياوردند

- در هشتم مهرماه در ستاد عملياتي منطقه غرب بهمراه تني چند از مقامات کشوري و لشکري حضور يافت تا عمليات مسلم بن عقيل به يمن حضور مبارکش شروع گردد

- ثبت نام در تيپ المهدي و حمزه سيدالشهداء در دو نوبت و ايراد خطبه هاي نماز جمعه با لباس پاسداري

1361- هنگام آغاز عمليات فتح المبين در دوم فروردين 1361 ، در قرارگاه حضور يافت و پيشنهاد كرد عمليات

به نام حضرت زهرا (س) نامگذاري شود.

- در 23 مهرماه و در روز جمعه بهنگام شروع خطبه اول نماز جمعه يکنفر از منافقين بطرف ايشان حمله ور شد و ايشان را از پشت گرفته که با انفجار نارنجک محراب نماز جمعه کرمانشاه با خون آيت الله رنگين شد

برخي از فعاليتها و خدمات شهيد آيت الله اشرفي اصفهاني:

1- تاسيس حوزه علميه امام خميني در باختران و اداره اين حوزه با بيش از 60 نفر طلاب.

2- بازسازي مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي.

3- توسعه كتابخانه مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي كه قريب دو هزارجلد به كتابهاي آن اضافه نمودند.

4- تاسيس حوزه علميه جهت خواهران، كه پس از شهادت ايشان به نام حوزه علميه شهيد محراب نامگذاري شد.

5- ايجاد وحدت كامل بين روحانيت شيعه و سني كه از بزرگترين خدمات آن شهيد است كه در طول تصدي مسئوليت بعنوان امام جمعه در اين رابطه سمينارهاي متعددي در شهرهاي مختلف بويژه با حضور برادران اهل سنت تشكيل داد كه اثرات بسيار مطلوبي داشته است.

6- بازسازي مسجد جامع باختران كه از بركت نماز جمعه، اين مسجد بازسازي كامل شده است.

7- بازنمودن شماره حسابهاي متعدد به نام مهاجرين جنگي و جبهه جنگ و بازسازي مناطق جنگي و همچنين كمك به سيل زدگان خوزستان و زلزله كرمان و طبس كه تمام وجوه اين شماره حسابها جمع آوري و براي نجات برادران و خواهران آسيب ديده و برادران رزمنده صرف شد.

8- آيت الله اشرفي با مهم توصيف كردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه هاي نماز جمعه و مصاحبه ها و پيام هاي خود به حضور مردم در جبهه ها تأكيد مي کرد.

9- دائماً با حضور در جبهه ها به ديدار رزمندگان مي شتافت و مقيد بود كه براي آنان سخنراني كند. و با يكايك رزمندگان مصافحه مي كرد و با آنان به گفتگو مي نشست و مي فرمود:«وقتي به جبهه مي روم تا مدتي روحيه ام قوي مي شود». بارها در جبهه هاي ايلام، قصر شيرين و پادگان ابوذر، گيلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور يافت و با سخنراني هاي دلنشين، به سپاهيان اسلام روحيه بخشيد.

10- پس از آزادي قصر شيرين به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد اين شهر،‌ سپاسگزاري خود را به درگاه خداوند به جاي آورد.

11-در دومين سفر خود به خوزستان پس از آزادي خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم اين شهر نماز شكر را به امامت ايشان به جاي آوردند.

 

نقش شهید در دوران دفاع مقدس:

با آغاز جنگ تحمیلی و بسیج همه جانبه مردم و قوای مسلح برای حضور در جبهه و پشتیبانی جبهه های جنگ، آیت الله اشرفی نیز با مهم توصیف كردن مسئله جنگ، در مدت 25 ماه در تمام خطبه های نماز جمعه و مصاحبه ها و پیام های خود به حضور مردم در جبهه ها تأكید می ورزیدند.

 

شهید محراب، دائماً با حضور در جبهه ها به دیدار رزمندگان می شتافت و مقید بود كه برای آنان سخنرانی كند. و با یكایك رزمندگان مصافحه می كرد و با آنان به گفتگو می نشست و می فرمود: "وقتی به جبهه می روم تا مدتی روحیه ام قوی می شود."

 

علی رغم كهولت سن مسافت های طولانی و راه های صعب العبور را به عشق دیدار دلاور مردان جبهه توحید، با وسایل نقلیه نظامی در شرایط دشوار می پیمود. بارها در جبهه های ایلام، قصر شیرین و پادگان ابوذر، گیلان غرب، نوسود، بستان، آبادان، خرمشهر، سومار حضور یافت و با سخنرانی های دلنشین، به سپاهان اسلام روحیه بخشید. پس از آزادی قصر شیرین به آن شهر سفر كرد و با خواندن دو ركعت نماز شكر در مسجد این شهر،‌ سپاسگزاری خود را به درگاه خداوند به جای آورد.

 

وجود آن روحانی جلیل القدر در مناطق عملیاتی سبب دلگرمی رزمندگان و باعث شور و شوق بسیار در آنها می گردید. یك بار پس از عزیمت به منطقه جنوب، عازم شهر آزاد شده بستان گردید و زیر بمباران وحشیانه دشمن وارد شهر شد و از آنجا عازم آبادان شد. هنگام آغاز عملیات فتح المبین در دوم فروردین 1361، در قرارگاه حضور یافت و پیشنهاد كرد عملیات به نام حضرت زهرا سلام الله علیها نامگذاری شود.

 

در دومین سفر خود به خوزستان پس از آزادی خرمشهر، عازم اهواز شد و مردم این شهر نماز شكر را به امامت ایشان به جای آوردند. بعداز ظهر همان روز علی رغم مخالفت فرماندهان، وی و امام جمعه اهواز عازم منطقه خرمشهر شدند و پس از ورود به شهر، به مسجد جامع در جمع رزمندگان حضور یافتند و فرمودند:

 

"امروز یكی از روزهای مهم اسلامی و یوم الله است و از جمله آرزوهای من فتح خرمشهر بود كه بحمدالله من زنده ماندم و این روز را دیدم."

 

در شب جمعه هشتم مهر 1361 در منطقه غرب، عملیات مسلم بن عقیل با حضور شهید و تنی چند از مقامات كشوری و لشكری آغاز شد. ایشان در آن شب حال عجیبی داشت و یك لحظه آرام نداشت و تا صبح به دعا و مناجات مشغول بود و لحظه ای هم به استراحت نپرداخت. نزدیكی های صبح بود كه یك عدد گلوله توپ در نزدیكی چادر ایشان منفجر شد. فرماندهان جهت ترك آن محل اصرار كردند،‌اما ایشان نپذیرفت و فرمود:

"من از این محل نمی روم و آماده هر گونه مسئله ای هستم، زیرا خون من رنگین تر و جان من عزیزتر از این عزیزان رزمنده نیست. من باید تا پایان عملیات اینجا باشم." سرانجام شهید محلاتی، عبا و عمامه ایشان را برداشت و بر سر و دوش ایشان گذاشت و عصا را به دستش داده و او را عازم كرمانشاه كرد.

 

در پشت جبهه هم فعالیت های چشگیری داشت كه از جمله آنها افتتاح حسابی در بانك برای جمع آوری كمك های نقدی به جبهه ها بود. حساب دیگری نیز جهت كمك به مهاجران جنگ افتتاح كردند. حساب دیگری نیز جهت بازسازی منطقه گیلان غرب كه به استان كرمانشاه محول شده بود، اختصاص دادند.

 

شهید به مسئله وحدت بین شیعه و سنی اهمیتی فوق العاده می داد و اقدامات ایشان در این زمینه بسیار مؤثر واقع می شد.

 

شهادت آن شهید بزرگوار:

ایشان پس از 80 سال زندگی پرافتخار خود و خدمت به اسلام و قرآن توسط یكی از مزدوران امریكا و منافقین كوردل در ساعت 15/12 ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد و طومار زندگی پرافتخارش نه تنها بسته نشد بلكه ورقی دیگر خورد و نامش در صحنه گیتی مانند خورشید برای همیشه می درخشد،‌ روحش شاد و نامش جاویدان باد.

 

شهید عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال 1281 شمسی در خمینی شهر اصفهان (سده) در خانواده‌ای اهل علم و دانش متولد شد. پدر، پدربزرگ و اجدادش همه از سلسله روحانیت بودند، ایشان پس از تحصیل مقدماتی در مکتب‌خانه‌های سده برای ادامه تحصیل راهی حوزه اصفهان گردید، و از اساتید بارز آن زمان، آیت‌الله بشارتی، درچه‌ای و سایر علما بهره گرفت و در سن 20 سالگی برای ادامه تحصیل وارد شهر قم شد، و چند ماهی از درس آیت‌الله حائری استفاده نمود و بعد از فوت آیت‌الله حائری، شهید اشرفی در درس علمای ثلاث حضرات آیات عظام حاج محمّدتقی خوانساری، آیت‌الله حجت و آیت‌الله صدر حضور یافت و بیشترین بهره را از درس اصول آیت‌الله حجت گرفت.

پس از ورود آیت‌الله بروجردی به شهر قم، شهید اشرفی در درس ایشان حاضر شد و مدت 12 تا 15 سال در محضر وی به تلمذ پرداخت. شهید اشرفی با یادداشت درس فقهی استاد به خصوص تقریرات فقهی مورد لطف و تقدیر استاد قرار گرفت و از نزدیکان ایشان گردید و با این شایستگی و تبحر علمی آیت‌الله بروجردی ایشان را به عنوان ممتحن درس رسائل و مکاسب قرار دادند.

آیت‌الله اشرفی با سالها تلاش در راه کسب معرفت در سن چهل سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. تحولات سیاسی ایران بعد از مشروطه و تلاش رضاخان در دو دهه برای اسلام‌زدایی، باعث تضعیف و کندی رشد فرهنگ اسلام در جامعه گردید. عواقب جنگ دوم جهانی همچون ناامنی، فقر، جدال احزاب و گروهها سیاسی در دهه 1320 ش، مانع جدی برای جبران خلأ فرهنگ اسلامی بود. در دهه 1330 آیت‌الله بروجردی با درک مشکلات بر سر راه ترویج فرهنگ اسلامی، تلاش‌های زیادی را در جهت نشر و تبلیغ برای جبران عقب‌ماندگی آن نمود. یکی از فعالیت‌های ماندگار آن مرد بزرگ ایجاد مدارس و حوزه‌های دینی در بعضی از استانها و شهرها بود. به همین منظور حوزه علمیه‌ای را در سال 1335 در کرمانشاه تأسیس نمود تا با تربیت طلاب و مبلغین، فرهنگ اسلام را در منطقه غرب کشور تقویت نماید. لذا اداره آن حوزه را که دارای حساسیت ویژه‌ای بود به آیت‌الله اشرفی اصفهانی محول کرد و ایشان با تبعیت از فرمان استاد در سال 1335 راهی منطقه غرب کشور شد و با استقبال گرم مردم مسلمان کرمانشاه رحل اقامت در این شهر گسترانید.

بررسی تاریخ معاصر نشان می‌دهد که کرمانشاه به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی همیشه موردتوجه سیاستمداران و فعالان سیاسی و کانون مناقشات داخلی و خارجی و بزرگترین دروازه برای تهاجم مختلف از جمله فرهنگی بوده است. با توجه به چنین موقعیتی آیت‌الله بروجردی توجه خاصی به آن نمود. تأسیس حوزه علمیه و تربیت طلاب راهی بود که می‌توانست خلأ فرهنگی چند دهه اسلام‌زدایی را جبران نماید، لذا برای اداره حوزه نیاز به شخصیتی با توانمندی بالا در علم، اراده و مدیریت قوی صبر و تعامل در ایجاد همدلی و وفاق مذهبی در منطقه بود. همه این خصائل در شخص آیت‌الله اشرفی وجود داشت. حضور ایشان در کرمانشاه و سرپرستی حوزه علمیه این استان زمینه را برای گسترش فرهنگ اسلامی در منطقه فراهم آورد، شخصیتی که همه همه آموزه‌های خود را در جهت تقویت مبانی دین اسلام و ایجاد فرهنگ پایدار بکار گرفت و تا آخر عمر آیت‌الله بروجردی بر تعهد خویش در اداره حوزه، ثابت و استوار باقی ماند.

آیت الله اشرفی اصفهانی پس از سالها تلاش علمی در سن چهل سالگی به درجة‌ اجتهاد نایل آمد

حضور ایشان در کرمانشاه و سرپرستی حوزه علمیه این استان، زمینه را برای گسترش فرهنگ اسلامی در منطقه فراهم آورد

بعد از فوت آیت‌‌الله بروجردی، آیت‌اللله اشرفی اصفهانی قصد بازگشت از کرمانشاه را داشت که امام خمینی ایشان را بر ادامه راه و خدمت در همان استان،‌ تشویق و تکلیف نمود

شهید اشرفی در این چند سال توانست با تلاش و پشتکار باورهای مردم خون‌گرم منطقه را به اسلام تقویت نمایند و با ایجاد همدلی میان اهل تسنن و تشیع تلاش دشمنان اسلام را ناکام بگذارد. بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله اشرفی قصد بازگشت از کرمانشاه را داشت که امام خمینی ایشان را بر ادامه راه و خدمت در همان استان، تشویق و تکلیف نمود.

من سر نمی‌نهم، مگر اندر قدوم یار

من جان نمی‌دهم، مگر اندر هوای دوست

رفتن به کوی دوست بدون معرفت، جستجو برای حقیقت بدون عشق میسر نیست، دوست جلوه معرفت انسان است و سفینه‌ای است که انسان را از طوفان سرگردانی می‌رهاند و سراجی است که در شب ظلمانی به سبیل هدایت می‌رساند. شهید اشرفی سالها از محضر امام خوشه‌های معرفت چیده بود و به خوبی با اندیشه ایشان آشنایی داشت، لذا بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، امام را به عنوان مرجع اعلم تشخیص داد و جهت معرفی افکار، اندیشه و مرجعیت ایشان در منطقه کرمانشاه تلاش زیادی بعمل آورد. رابطه آیت‌الله اشرفی با امام به یک رابطه شاگرد و استاد خلاصه نمی‌شود بلکه رابطه مدیر و مراد، عاشق و معشوق و رابطه دو عارف حق‌بین در مسیر سیر الی‌الله بود که با زبان گفتاری نمی‌توان آن را با نظم کلمات مشخص کرد، رابطه‌ای فراتر از بیان و نگاه است، رابطه‌ای از جنس جان و قلب که در آسمان عشق و معرفت می‌گنجد.

 

شناخت ارتباط میان امام و شهید اشرفی با توجه به پیام امام که در شهادت ایشان صادر شد به ابتدای ورود آیت‌الله اشرفی به حوزه قم برمی‌گردد و بر اساس آن رابطه امام با آیت‌الله اشرفی را می‌توان به دو دوره تقسیم نمود: 1. دوره اول از ابتدای ورود به حوزه قم تا فوت آیت‌الله بروجردی 2. دوره دوم از ابتدای فوت آیت‌الله بروجردی تا شهادت آیت‌الله اشرفی اصفهانی. دوره اول به دلیل فقدان اسناد، اطلاعات جامع و کافی وجود ندارد فقط بر اساس خاطرات می‌توان به تحلیل پرداخت و ریشه این ارتباط را می‌توان در هدفهای واحدی جستجو کرد که هر دو شخصیت برای رسیدن به آن تلاش می‌کردند و آنها را به هم نزدیک می‌ساخت. شهید اشرفی از بدو ورود به حوزه علمیه قم به دلیل صفات پسندیده‌ای همچون تقوا و مجاهدتهای علمی و عملی موردتوجه امام امت قرار گرفت و تا زمان شهادت این علاقه ادامه یافت که در این زمینه امام می‌فرمایند: «شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجود پربرکت متعهد را قریب شصت سال است که می‌شناسم.»

مطلب مهم زمینه و منظر این شناخت است که از چه منظری و نگاهی امام به این شهید علاقه‌مند بود و به آن عشق می‌ورزید. اگرچه این رابطه شصت ساله هرگز به خوبی تبیین نشده است ولی با بررسی پیام امام که در شهادت این شهید صادر شده است به خوبی افق این رابطه مشخص می‌شود:

«مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا عطاءالله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می‌شناسم در عین حال مجاهد و متعهد و قوی‌النفس بود.»

شناخت امام از اشرفی شناخت عرفانی است؛ خصایصی که یک سالک راه دوست از خود متجلی می‌نماید، تا به حضرت حق برسد. سالکان راه دوست با خصایص منحصر به فرد به همدیگر نزدیک می‌شوند، امام شخصیتی نیست که به آسانی با کسی رابطه آشنایی برقرار کند، این راز را باید در زندگی شهید اشرفی و عمل او جستجو کرد که تا این حد مورد علاقه امام قرار می‌گیرد. چنین چیزی ممکن نبود مگر با صفای نفس که او سالها قبل و بعد از ورود به حوزه علمیه قم با مجاهده آن را به دست آورده بود، و با تلاش قلة بزرگ اطمینان را فتح و در راه اطاعت مطیع امر مولا گردید و هرگز زخارف دنیا او را از حق و کوی دوست جدا نساخت. عشق بین آیت‌الله اشرفی و امام خمینی یک طرفه نیست بلکه شهید اشرفی هم با تمام وجود به امام عشق می‌ورزید و در لحظه لحظه حیاتش می‌توان تجلی این عشق را مشاهده کرد. و بر اثر این عشق است که درباره امام می‌گوید:

«مقام علم، تقوا و زهد و مقام بی‌هوایی امام، انصافاً در زمان ما بی‌نظیر است... کسی در تمام عمرش یک ترک اولایی از او صادر نشده است، این کلمه را بارها گفته‌ایم که دیگران را با امام نمی‌شود مقایسه کرد و ما آنچه که در تاریخ می‌خوانیم خیال نمی‌کنیم که در زمان غیبت کسی را مـانند امام امت دیده باشیم در زمان غیبت کبرای امام زمان(عج) امام امت نظیر ندارد.»

با این نگاه می‌توان دریافت که نگاه مرید به مرادش چگونه است و با این نگاه در طول دو دهه در غربت به فراق یار می‌نشیند، و در عصری که همه حرکتها و سلاح‌ها و قدرت‌ها علیه اندیشه امام بسیج می‌شود، شهید اشرفی بسان یاری فداکار و عاشقی منتظر به تبلیغ و حراست اندیشه مراد خویش می‌پردازد و از هیچ قدرتی نمی‌هراسد و همه مشکلات این راه را به جان می‌خرد و ثابت و استوار در کوی دوست تا آخرین قدم باقی می‌ماند و لحظه‌ای نادم نیست و از این آرمانگرایی عقب‌نشینی نمی‌کند. شهید اشرفی امام را تجسم اسلام عملی و مصداق حدیث شریف (صائناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدینِهِ، مُخالِفاً عَلَی هَواهُ، مُطیعاً لِأمْرِ مَوْلاهُ) می‌دانست.

همین نگاه ژرف باعث می‌شود که در طول زندگی عملی و مبارزاتی پیرو امام باشد. از دهه 1340 با شروع مبارزات انقلاب اسلامی همچون یک سرباز فداکار و مریدی عاشق در جهت تثبیت انقلاب و گسترش افکار و اندیشه حضرت امام در منطقه کرمانشاه تلاش می‌نماید. بازشناسی این تلاشها ما را در شناخت رابطه امام و شهید اشرفی کمک می‌کند.

من درهوای دوست گذشتم زجان خویش

دل از وطن بریدم از خاندان خویش

در شهر خویش بود مرا دوستان ـ بسی

کردم جُدا هوای تو از دوستان خویش

من داشتم به گلشن خود آشیانه‌ای

آواره کرد عشق توام ز آشیان خویش

بهای عاشقی دفاع از معشوق است. بدون حیات معشوق حیات عاشق معنا ندارد. امام مرادی بود که عشقش را در خداخواهی خلاصه نمود. ایجاد جامعه الهی و حکومت اسلامی که با انقلاب متجلی شد، طریقتی بود برای رسیدن حقیقت، و حضور مریدان در عرصه عاشقی، دفاع از طریقت است.

انقلاب اسلامی حاصل تغییر و دگرگونی در نفس انسانها به برکت پیام الهی بود که پیروزی مادی همچون (دگرگونی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی) را به همراه داشت ولی با انقلاب‌های دیگر از نظر ماهیت، انگیزه، محتوا و هدف فرق اساسی دارد. بر اساس همین ویژگی برای شناخت آن باید از ابزارهای متناسب خودش استفاده کرد. نمی‌توان با تئوری‌های مادی رایج انقلاب‌شناسی در علوم جامعه‌شناسی، سیاسی و روانشناسی به تجزیه و تحلیل انقلاب اسلامی پرداخت.

آیت‌الله اشرفی خود در شمار پیشتازان اصلی این قیام و یکی از مهمترین ستون‌های اصلی آن در غرب کشور بود. او به خوبی راز و رمز و اهداف نهضت را می‌شناخت و در تمام فراز و فرود انقلاب با حمایت خود روح تازه‌ای به کالبد آن می‌دمید و تمام توان خود را برای بالندگی و رشد آن بکار می‌گرفت تا جایی که می‌توان گفت حیات انقلاب در منطقه کرمانشاه مرهون تلاش چند دهه این شخصیت روشن‌ضمیر بود که با همکاری مردم به تحقق پیوست. ایشان در دفاع از امام و انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکرد. خود در این زمینه می‌گوید: «من اگر هیچ خدمتی به اسلام نکرده باشم جز دفاع از مرجعیت و رهبری امام پیش خداوند روسفید هستم.»

ایستادگی شهید اشرفی در مقابل دشمنان انقلاب اعم از آنهایی که در سلک روحانیت بودند و به امام اعتقادی نداشتند و یا افراد وابسته به رژیم طاغوت و خودفروختگان غربی، به قبل از انقلاب و وقایع خونین 15 خرداد 1342 برمی‌گردد. ایشان با کوشش پی‌گیر در مدت 22 سال زمینه آگاهی مردم منطقه و بستر انقلاب را مهیا نمود.

او برای رشد فرهنگی از روحانیون و افرادی که اعتقاد به امام و انقلاب داشتند استفاده می‌کرد و در برابر تبلیغ مخالفین می‌ایستاد. بعد از انقلاب هم با تبیین انقلاب و خط امام سعی نمود با ایجاد وفاق و اتحاد و هماهنگی میان فرقه‌ها و گروههای مختلف از بروز اختلاف و تفرقه که دشمن اصلی هر انقلابی است جلوگیری نماید. از

طرفی دشمن که از این اتحاد و هماهنگی بزرگترین ضربه را خورده و با توجه به اهمیت منطقه، تلاش می‌کرد تا طبل اختلافات بخصوص اختلاف شیعه و سنی را به صدا درآورد. شهید آیت‌الله اشرفی با شناخت کافی از حربه دشمن در اکثر خطبه‌های نماز جمعه نسبت به این خطر هشدار می‌داد و با شفاف‌سازی خط انقلاب و اسلام، دشمن را ناکام می‌گذاشت و هر خطی که مخالف خط امام بود خط دشمن می‌دانست و به شدت با آن مبارزه می‌کرد.

یکی از بزرگترین دغدغه ایشان دفاع از اصل ولایت فقیه بود که دشمن از حضور آن در کانون سیاست و رهبری به شدت هراسان بود. لذا از روز تصویب این اصل در قانون اساسی با تمام قدرت برای حذف و تخریب آن مشغول گردید. شهید اشرفی با شناخت از این اصل به دفاع از آن پرداخت تا جایی که فرمود: «تا آن آخرین نفس و تا آن قطره آخر خونی که در بدن ما ائمه جمعه است از ولایت فقیه به رهبری امام امت و شخص امام امت حمایت خواهیم کرد و از هیچ قدرتی هم ما وحشت نداریم... ما ائمه جمعه و ما مردم شریف ایران و پیرو امام و پیرو ولایت‌فقیه نسبت به شخص امام هر که مخالف باشد، تا حد توان او را خواهیم کوبید.»

این است که ایشان در تمام مراحل زندگی به خصوص بعد از انقلاب تا لحظه شهادت لحظه‌ای برای دفاع از آرمان انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی آرام و قرار نداشت.

حفاظت و دفاع از انقلاب به مراتب از پیروزی آن مشکل‌تر است، دشمن که با از دست‌دادن موقعیت و منافع زیاد، بعد از پیروزی انقلاب تمام مساعی خود را برای کسب اعتبار گذشته بکار گرفت و بر این اساس دهها توطئه و حرکت علیه انقلاب ساماندهی شد. تلاش دفتر هماهنگی به رهبری بنی‌صدر، حرکت جبهه ملی علیه لایحه قصاص فتنه‌های خلق مسلمان و گروهک منافقین و دیگر احزاب ملحد در مناطق کُردنشین و اقصی نقاط ایران، کودتای نوژه در نهایت جنگ تحمیلی همه نشان‌دهنده عزم دشمن برای بازگشت به گذشته بود. شهید آیت‌الله اشرفی تمام تلاش خود را بر خنثی‌سازی نقشه‌های دشمن معطوف نمود. دفاع ایشان از رهبری امام یک دفاع تکلیفی نبود بلکه از روی اعتقاد و عشق به امام بود که خود در این رابطه می‌فرمایند: «اگر هر آینه امام امت در میان ما ملت شریف ایران نبود،‌ نه ازما خبری بود نه از کشور ما خبری بود، حیات ما،‌ استقلال ما، جمهوری اسلامی ما، هر چه داریم برکت وجود یکی از فرزندان راستین پیامبراکرم است، فرزند جسمانی و روحانی پیامبر و وارث انبیاء «العُلَماء وَرثه الانبیاء» پس از آن حادثه چهاردهم اسفند در تهران در دانشگاه یک هفته طول کشید و امام ساکت بود، دیدید به اینکه این وضع مملکت به کجا منجر شد، از جنوب و غرب و اطراف خود کشور ما همه مورد حمله واقع شدیم... . چیزی که سبب این معنا به اینکه این آتش را به وسیله اطلاعیه امام، این آتش خاموش شد، مانند آبی که روی آتش ریخته شود قلب‌ها همه آرام و جلوگیری از اختلافات و دو دستگی‌ها شد.»

دشمن که از توطئه‌های مختلف نتوانسته‌اند بود شعله انقلاب اسلامی را خاموش کند جنگی نابرابر را برملت عظیم ایران تحمیل نمود. شهید آیت‌الله اشرفی با توجه به کهولت سن برای تقویت روحیه رزمندگان اسلام حداقل هر ماه دوبار به جبهه‌ها می‌رفت و از نزدیک با رزمندگان اسلام دیدار می‌کرد و گاهی در خط مقدم جبهه تیر حضور می‌یافته و در پشت جبهه با جمع‌آوری کمک‌های مردمی شامل، پول آذوقه و دیگر مایحتاج رزمندگان از جبهه‌ها حق پشتیبانی می‌نمود تا جایی که امام امت فرمودند: (او در جبهة‌ دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان جماهه بود و از مصادیق بارز «رجال صدقوا عاهدواالله علیه» بود). شهید اشرفی در سنگرهای مختلف برای دفاع از انقلاب برای تبیین انقلاب و آرمان آن و گسترش معرفت اسلامی در سطح جامعه گسترش یافت. ایشان سومین امام جمعه‌ای بود که از طرف امام امت پس از شهر تهران و قم منصوب شد.

جمعه، روز عبادت و روز تسبیح خدا، روز بعثت و بازگشت به درون و تزکیه و خودسازی، روز تجلی وحدت میان مسلمین و روز شناخت دوست و دشمن است روزی که امام جمعه در سنگر محراب به انسانها درس تقوا و رستگاری می‌دهد و تعلیم و تربیت بر محور اندیشه الهی برای فردای بهتر ترویج می‌شود و به قول شهید اشرفی روز جمعه «روز بیعت با رهبری است». میعادگاه نماز جمعه جلوه‌ای از اعتصام به حبل‌الله در جهت اهداف انقلاب و نمایشی از قدرت عاشقان تا سرحد فنا در حق است شهید آیت‌الله اشرفی هر چند که در سال 1358 از طرف امام امت به سمت نماینده ایشان و امام جمعه کرمانشاه منصوب شد، ولی از سال 1343 به عنون نماینده تام‌الاختیار ایشان در کرمانشاه بود و این انتصاب دوباره وظیفه ایشان را در احیاء برگزاری نماز جمعه دوچندان نمود چون نماز جمعه بعد از انقلاب اسلامی سنگر مهمی برای پاسداری از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی محسوب می‌شد، انقلابی که آرزوی 14 قرن شعار رسالت پیامبر و عدالت ائمه در آن متجلی بود. انقلاب اسلامی تمام معادلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام حاکم بر جهان را در هم ریخت و طاغوتیان که از فرهنگ حاکم بر جهان در جهت سلطه استفاده می‌کردند از رشد انقلاب راضی نبودند هدفشان این بود و هست که انقلاب را در رسیدن به اهداف و آرمانها عقیم گذارند و به همین خاطر بیشترین توان انقلابیون به دفاع از انقلاب جلب شد و نماز‌جمعه یکی از سنگرهای دفاع و حیات‌دهنده آرمانها و ارزشها بود. که امام جمعه با تبیین خط‌مشی انقلاب نهال آن را در روح و باور انسانها رشد می‌دهد. به همین خاطر خود سنگر نمازجمعه و و ائمه آن مورد کین دشمن قرار می‌گرفتند و با تمام تلاش سعی در خلوت کردن و عدم برگزاری آن می‌نمودند. آیت‌الله اشرفی اصفهانی سرداری بود که در سنگر نماز جمعه درس مقاومت می‌داد و با توجه به حجم حمله‌ها چهره آنها را در لباسها و صورتهای مختلف پنهان شده بودند، رسوا می‌کرد. حتی فتنه دفتر هماهنگی را که توسط بنی‌صدر رهبری می‌شد خنثی نمود. ایشان حرکت ملی‌گرایان را که در قالب جبهه ملی نتوانستند در لایه‌های انقلاب نفوذ کنند و میوه قدرت بچینند و علیه انقلاب موضع می‌گرفتند، محکوم نمود. دوره اول انقلاب دوره غربت حزب‌الله و خط امام بود. فریاد شخصیتهایی همچون آیت‌الله اشرفی از سنگر نماز جمعه ندای امیدی بود که دلهای ناآرام را به دور خود جمع می کرد. او خطاب به قلم به مزدان تفرقه افکن می‌گفت: «ما این قلمهای مسمومی که در مقام تفرقه‌اندازی است بین برادران اهل سنت و شیعه، ما اینها را از خودمان نمی‌دانیم لذا این است که ما خواهش می‌کنیم از آن اشخاصی که می‌خواهند خط‌شان را از خط امام که آن اسلام واقعی است جدا کنند به آنها اعلام خطر می‌کنیم برای اینکه در این دو سال زمان انقلاب، ما دیدیم اشخاصی که خیلی وجهة عمومی داشتند، خیلی مورد توجه بودند به محض اینکه مسیر خودشان را تغییر دادند از مسیر امام و در خط دیگری مشی کردند،‌ خود این ملت با هوشیاری‌ای که داشتند، کنارشان زدند.)

نماز جمعه آگاهی سیاسی، فرهنگی بود که جامعه را برای رشد تعالی آماده می‌کرد، کلاسی بود که محصلان آنها از همه صنف‌ها در کنار هم به قنوت می‌ایستادند. هر چند که گروهکهای ملحد در ابتدای انقلاب تلاش گستردة خود را در غرب کشور بخصوص در کردستان برای انحراف افکار عمومی بکار گرفتند، ولی شهید اشرفی از منبر نماز جمعه با هوشیاری توطئه‌های آنها را خنثی می‌کرد و با شفاف‌سازی چهره آنها، دستشان را از جامعه کوتاه می‌نمود «اما در این زمان خودمان گرفتـار این گروهک‌ها و این ضد خلقی‌ها و و این منافقین هستیم و اشخاصی دیگر که آنها علنی دیگر خودشان را بر ضد اسلام معرفی کردند، مثل دموکرات‌ها، کومله، اینجور اشخاص قبلاً یاداداشت‌هایی کرده بودم که معرفی اینها را در مقابل شما بکنم و شما را آگاهی که اینها را بشناسید و به توطئه آنها آگاه باشید و بدانید به اینکه اینها دشمن شما هستند.»

شهید اشرفی رکن اصلی انقلاب را ولایت فقیه می‌دانست و در تمام شرایط از آن دفاع می‌کرد. بخصوص در اکثر خطبه‌های نمازجمعه به تبیین و تشریح ولایت فقیه می‌پرداخت. کسانی که توانایی مخالفت با ولایت فقیه را نداشتند سعی در تضعیف بازوان انقلاب که در حقیقت بازوان امام بودند، می‌نمودند و مخالفت خود را با امام و ولایت فقیه نشان می‌دادند. ایشان در این زمینه می‌فرمود: «عمده این توطئة برای تضعیف روحانیت، آن هم روحانیت باز تنها هدف نیستند،‌ هدف اصلی مسأله رهبر و مسأله مرجعیت و مسأله ولایت فقیه است،‌ آنهارا می‌خواهند تضعیف کنند، اگر هر آینه در آن مجتمع گفتند مرگ بر بهشتی، منظورشان بهشتی نیست، چون نمی‌توانند نسبت به امام توهین و جسارت بکنند، کسانی که بازوی قوی امام هستند و حامی امام و حامی انقلاب و اسلام هستند آنها را با این شعارها می‌خواهند بکوبند. ... که عمده هدف جداکردن مردم است از روحانیت و روحانیت را به انزوا کشاندن و لیکن این آرزو را باید به قبر ببرند»

و این است که شهید آیت‌‌الله اشرفی شجاعانه در سنگر محراب به دفاع از ارزشها، آرمانهای انقلاب، ولایت فقیه و رهبری امام امت می‌پردازد، و با نشان‌دادن چهره‌های دشمن و جداکردن خط آن از خط امام فعالیتهای آنها را ناکام می‌گذارد، و همین امر مورد غضب دشمن واقع می‌شود چون دشمن ایشان را تجلی اندیشه امام وخط امام در منطقه می‌دانست و می‌خواست با حذف ایشان،‌ خط امام را در منطقه حذف کند. با چنین تحلیلی آیت‌الله اشرفی به دست منافقین در سنگر نماز جمعه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد.

 

http://www.irdc.ir/fa/content/4790/default.aspx

 

http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100951602741

 

http://bashgah.net/peoples-12645.html

 

http://zaher2006.mihanblog.com/post/3000

 

http://www.hawzah.net/Hawzah/Search.aspx?SearchText=%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81%D9%8A%20%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A&LanguageID=1

 

http://www.hawzah.net/Hawzah/Daneshvars/DaneshvarView.aspx?LanguageID=1&DaneshvarId=1943

 

 

گزارش تخلف
بعدی