چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

سرتیتر صفحه جدید

25شوال روزشهادت امام صادق عليه السلام

http://hodablog.persiangig.com/emamsadegh.jar

@@@@@@@@@@@@

امام صادق عليه السلام پس از عمرى تلاش و كوشش و احياء و نشر اسلام در شوال سال 148 هجرى قمرى ديده از جهان فروبست و به جوار پروردگارش شتافت .

صاحب جنات الخلود كه محقق ماهرى است روزشهادت آن حضرت را بيست و پنجم شوال گفته است .

شيخ صدوق و ديگران روايت كرده اند كه امام عليه السلام به دستور منصور ملعون مسموم شد.

انگورى را آغشته به سم كردند و به امام خوراندند و بدين گونه حضرت را به شهادت رساندند. حضرت هنگام وفات 65 سال داشت و مدت امامت آن حضرت 34 سال بود كه طى آن شيعه رشد كرد و روايات نبوى گسترش  يافت و غبار از چهره اسلام برگرفته شد و به جهانيان معرفى گرديد.

حضرت را در كنار پدر و جدش در قبرستان بقيع دفن كردند. تعداد فرزندان آن حضرت ، بنا به فرموده شيخ مفيد، ده تن بود.

حضرت امام جعفرصادق عليه السلام آخرين سخنش را در هنگام وفات خطاب به فرزندان و نزديكانش كه كنارش نشسته بودند، چنين بيان كرد:

انَّ شفاعتنا لا تنال مُستخِفَّا بالصَّلوة

همانا شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك و حقير شمارد نمى رسد.

اگرچه امام عليه السلام را والي مدينه به شهادت رسانيد ولي آمرقتل امام عليه السلام منصوربود.

منصوركه نمي توانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت ایشان را تحمل کند، گاهی برای شکستن عزت خدا دادی امام، ایشان را تحقیر می کرد.

گاهی ایشان را متهم می کرد که قصد آشوب علیه من را داری و می خواهی مردم را علیه من بشورانی.

رفت و آمدهای امام را تحت مراقبت قرار می داد و به والی خود در مدینه دستور می داد که کار را برایشان سخت بگیرد.

گاهی اوقات از طریق ربیع حاجب وزیر دربار خود، برای امام شر آفرینی می کرد و دستور می داد شبانه از دیوار خانه اش بالا روند و در لباس خواب ایشان را از خانه بیرون کشند و به سفری دراز به نزد منصور ببرند و ربیع نیز که دین خود را برای منصور داده بود و برای اجرای دستورش از هیچ خیانتی به امام پرهیز نداشت حتی نمی گذاشت که امام لباس خود را عوض کند و امام را با همان وضعیت به نزد منصور می برد.

و اگر منصور دستور می داد که امام را پیاده به نزدش ببرند ربیع خود سوار بر مرکب شده و امام را پیاده به سوی دربار می کشاند.

ربیع خود عامل تهدید امام بود و به ایشان می گفت: منصور می خواهد تو را بکشد اگر وصیتی داری به من بگو.

در امر خون ریزی هیچیک از خلفای بنی امیه و بنی عباس به اندازۀ منصور جنایات نکردند. بلائی که او بر سر امام صادق(علیه السلام) آورد کمتر بلائی نبود که بنی امیه بر سر امامان آورده بودند.

منصور قصری به نام حمراء داشت که معروف به قصر ذبح بود و در آن قصر چند بار امام صادق(علیه السلام) را احضار کرد ولی قادر به قتل او نبود او رفتاری منافقانه در قتل داشت مثلاً به فردی گفته بود او فامیل و وابسته به ماست مبادا او را اذیت کنید ولی پنهان دستور می داد او را بکشید و در این راه به خود سستی راه ندهید.

منصور دوانیقی حتی برخی از مخالفان خود را لای ستون های ساختمان گذارده و آنها را زنده دفن می کرد. سرهای علویون را از پیر و جوان می برید و در جائی روی هم انباشته میکرد.

منصور شخصاً مدعی شد که از ذریۀ فاطمه(سلام الله علیه) بیش از یک هزار نفر را کشته است، او حتی خانه امام صادق(علیه السلام) را آتش زد.

منصور به عروس خود منظور همسر فرزندش مهدی عباسی است، در حین سفر گفته بود کسی از فلان اطاق ها که گنجینه های من در آن است دیدن نکند مگر پس از مرگم.

منصور مُرد و درب اطاق ها را به امید گنج باز کردند و سراسر آن کشته هائی بودند که برخی پیر و برخی جوان و بر روی هر کشته ای نوشته ای بود که اصل و نسب او را معرفی می کرد.

امام صادق(علیه السلام) نیز در این راستا شاگردانی تربیت می کرد که هر کدام سرآمدی در علم و سخن بودند و می توانستند انقلاب و تحولی عظیم در میان توده پدید آوردند و این همان مسأله ای بود که منصور را وامی داشت که بگوید امام صادق(علیه السلام) چون استخوانی در گلوی من گیر کرده است.

امام صادق(علیه السلام) مواجه با دو جبهه بسیار قوی بود یکی سیاستمداران که می خواستند به سلطنت برسند و قدرت علمی و علوی را مانع آن می شناختند و دیگری جبهه عقاید و مذاهب گمراه و مختلف بود که هر دسته برای اثبات خود دعاوی و دلایلی داشتند.

این تصادم و اصطلاک مدتها ادامه داشت.

بنی عباس از بیم آنکه مبادا مردم حجاز اطراف علویین را بگیرند و مخصوصاً جعفر بن محمد(علیه السلام) که آفتاب آسمان علم و دانش بود با جنبش علم، رشته سلطنت را از دست آنها بگیرد.

منصور دوانیقی که دیگر نمی توانست بیشتر از این شاهد پیشرفت و نفوذ امام صادق(علیه السلام) را در میان مردم ببیند و از عظمت امام صادق(علیه السلام) به وحشت افتاده بود تصمیم به قتل امام گرفت.

پس طرح قتل ایشان را به وسیله مسموم کردن تهیه نمود.

منصور توسط والی خود در مدینه امام را با انگوری زهرآلود به شهادت رساند و بعد حیله گرانه به گریه و زاری امام پرداخت در حالی که خود بارها گفته بود که جعفر صادق(علیه السلام) چون استخوانی در گلویم گیر کرده است.

امر شهادت امام صادق(علیه السلام) را توسط منصور برخی انکار کرده اند به دلیل ابراز تأسف منصور از مرگ امام و برخی دیگر از آن به تردید یاد کرده اند.

علامه مجلسی می نویسد: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) در سن 71 سالگی روز دوشنبه 25 شوال 148 هجری قمری مسموماً درگذشت.

و در اینکه به وسیله سم در انگور به فرمان منصور مسموم گردید مورد اتفاق مورخین شیعه است.

یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) به عنوان عیادت به بالین آن حضرت آمد و دید آنچنان حضرت لاغر شده که بیش از رمقی از ایشان باقی نمانده و شروع به گریه کرد.

امام فرمود: چرا گریه می کنی؟

او عرض کرد: آیا من، شما را در این حال می نگرم، گریه نکنم؟

امام فرمود: گریه نکن همانا همۀ نیکیها به مؤمن عرضه می شود؛ اگر اعضای بدن او قطعه قطعه شود، برای او خیر است و اگر سراسر بین مشرق و مغرب را مالک گردد، باز برای او خیر است و راضی به رضای خداست و آنچه را خدا پسندیده همان را می پسندد.

از سالمه کنیز امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که گفت:

من به هنگام وفات امام صادق(علیه السلام) در محضر آن حضرت بودم، از هوش رفت وقتی به هوش آمد فرمود: به حسن افطس ( حسن پسر علی اصغر بن امام سجاد(علیه السلام)) هفتاد دینار بدهید و به فلانی و فلانی و فلان مقداری بدهید.

من عرض کردم: آیا به حسن افطس که قبلاً با کارد بزرگ به شما حمله کرد و می خواست شما را بکشد، پول بدهیم؟!!

امام فرمود: آیا می خواهی از آن افراد نباشم که خداوند در تمجید آنها می فرماید:

« و آنها که پیوندهایی را که خدا به آن امر کرده است برقرار می دارند و از پروردگارشان می ترسند، و از بدی حساب روز قیامت بیم دارند.» (رعد آیه21)

آری ای سالمه خداوند متعال بهشت را آفرید و آن را پاکیزه نمود و بوی آن را خوش گردانید. و همانا بوی بهشت تا فاصلۀ مسیری که در دو هزار سال پیموده می شود می رسد، ولی همین بوی بهشت را انسانی که پدر و مادرش را بیازارد و یا قطع رحم کند استشمام نخواهد کرد.

امام صادق(علیه السلام) در شرایطی می زیست که حتی نمی توانست وصی و امام بعد از خود را معرفی کند، از این رو با سیاست مدبرانۀ خود به گونه ای وصیّت کرد تا جان وصی حقیقی خود امام کاظم(علیه السلام) را از خطر گزند منصور دوانیقی حفظ کند.

ابو ایوب نحوی می گوید:

منصور در نیمه های شب مرا طلبید، به نزدش رفتم، دیدم روی صندلی نشسته و شمعی در برابرش است و نامه ای در دست دارد وقتی که بر او سلام کردم، نامه را به طرف من انداخت و گریه می کرد، به من گفت: این نامۀ محمد بن سلیمان والی مدینه است که در آن خبر داده، جعفر بن محمد(علیه السلام) وفات کرده.

آنگاه سه بار گفت: انا لله و انا الیه راجعون

در کجا مانند جعفر بن محمد(علیه السلام) یافت می شود؟ سپس به من گفت بنویس:

من آغاز نامه را نوشتم، گفت برای محمد بن سلیمان بنویس.

« اگر جعفر بن محمد(علیه السلام) به شخص معینی وصیّت کرده است او را احضار کن و گردنش را بزن.»

نامه را نوشتم و بسوی مدینه فرستاده شد.

پاسخ نامه آمد و در آن نوشته بود: جعفر بن محمد(علیه السلام) به پنج نفر وصیّت نموده است که عبارتند از: 1. منصور دوانیقی  2. محمد بن سلیمان (والی مدینه)   3. عبدالله یکی از پسرانش

 4. حمیده مادر امام کاظم  5. موسی(علیه السلام)

در حقیقت وصی امام صادق(علیه السلام) همان موسی بن جعفر بود ولی آن حضرت با این سیاست خواست جان وصی خود را حفظ کند.

با توجه به اینکه عدم صلاحیّت آن چهار نفر دیگر از نظر شیعیان روشن بود .

منصور دوانیقی پس از دریافت جواب نامه گفت: من راهی به کشتن این پنج نفر ندارم.

وصیت سیاسی دیگر امام صادق(علیه السلام) این بود که آن حضرت می دانست که خفقان حاکم بر جامعه مانع گسترش آثار آن حضرت و بازگویی حقایق برای آیندگان است، وصیّت کرد بعد از خود تا هفت سال در مراسم حج مجالس سوگواری برای او تشکیل دهند و مقداری از اموال خود را در این مراسم به نیازمندان بدهند.

چنین وصیتی آن هم در موسم حج که مردم از اکناف و اطراف اجتماع کرده اند حاکی است که امام می خواست در آن مجالس حقایق گفته شود تا مردم ظالم و مظلوم را بشناسند و از ماجرا های پشت پرده آگاه شوند.

در نتیجه وظیفۀ اسلامی خود را تشخیص دهند.

به هنگام مرگ این جمله را از امام صادق نقل کرده اند: به خدای ایمان دارم و به طاغوت کفر می ورزم خداوندا مرا در خواب و بیداری (قیامت) حفظ فرما.

در لحظه مرگ به فرزندان خود فرمود: بکوشید که جز مسلمان نمیرید.

به کسان و خویشان فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمی رسد.

به خانواده خود وصیّت کرد که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منی برای او مراسم عزاداری بپا دارند.

و دستور داد برای خویشان و کسان هدیه ای بفرستند حتی 70 دینار برای حسن افطس که از خویشان ایشان بود. و با خنجر به ایشان حمله کرده بود.

دربارۀ امام پس از خود امام کاظم(علیه السلام) را برای چندمین بار منصوب کرد که امام کاظم در آن هنگام حدود بیست سال داشته.

بخشی از سفارشها دربارۀ غسل و کفن و قبر خود که احکام اسلامی در این زمینه وجود دارد.

و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار و آرامش و حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار و پرهیز از حسادت و ترک معاصی و غیره بوده.

ابو بصیر می گوید: پس از شهادت امام صادق(علیه السلام) همراه بعضی از دوستان نزد حمیده برای عرض تسلیت رفتیم، گریه کرد و ما نیز از گریۀ او گریه کردیم، آنگاه گفت: ای ابو بصیر؛ اگر امام صادق را هنگام مرگ می دیدی، چیز عجیبی مشاهده می نمودی، چشمهای خود را گشود و فرمود: بستگانم را حاضر کنید، ما همۀ آنها را حاضر کردیم به آنها نگاه کرد و فرمود: همانا شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمرد نرسد.

سال وفات امام صادق(علیه السلام) را 148 هجری و سن ایشان را 65 ذکر کرده اند.

ولی در این زمینه اختلافاتی در تاریخ هاست از جمله 68 و 71 سال.

روز وفات ایشان 25 شوال و برخی اول شوال و 15 رجب هم نوشته اند.

مدت امامت امام صادق(علیه السلام) 31 سال و برخی 34 سال هم نوشته اند.

زمان شهادت امام صادق(علیه السلام) دوازدهمین سال حکومت منصور بود.

تشییع جنازه فوق العاده ای از امام صورت گرفت که تا آن تاریخ در زندگی امامان دیده نشده بود، مسلمان و کافر و شیعه و سنی در آن شرکت داشتند.

امام صادق(علیه السلام) را نیز همچون امامان پیشین و امام سجاد(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) در قبه عباسی دفن کردند.

مزار امام صادق(علیه السلام) تا سال 1344 هجری در آن قبه و بارگاه مرکز زیارت و آمد و شدها بود و در این سال وهابی ها آن را ویران کردند.

امام صادق(علیه السلام) خود دربارۀ پاداش زیارت خود گفته بود:

هر کس مرا زیارت کند فقیر نمی میرد و خداوند گناهانش را می بخشد.

و فرموده: روز شنبه روز زیارت امام صادق(علیه السلام) است و هر کس او را خواست زیارت کند باید غسل کند و چهار رکعت نماز بگذارد و زیارت نماید.

از امام حسن عسکری(علیه السلام) روایت شده که هر کس امام صادق(علیه السلام) و پدرش را زیارت کند به بیماری چشم گرفتار نمی شود و درد و رنجی به او نمی رسد و گرفتار نمی میرد.

پاره ای از اسناد امام صادق(علیه السلام) را مظلوم تر از حسین سید الشهداء(علیه السلام) معرفی می کنند و امام صادق(علیه السلام) را سید المظلومین می خوانند و معرفی می کنند.

امام صادق(علیه السلام) مظلوم بود مظلومی که هم از سوی دوستان ستم دید و هم از سوی دشمنان.

دوستان حق او را نشناختند و آزارش دادند تا حدی که آن خویشاوند نزدیک با خنجر به امام حمله کرد.

دشمنان نیز نیمه شب ایشان را از خانه بیرون می کشیدند و خود سواره و امام را پیاده به دنبال خود می کشاندند.

اموالش را مصادره می کردند خانه اش را آتش می زدند و به ایشان اهانت می کردند.

به یاد آوریم که هشام ایشان و پدرش امام باقر(علیه السلام) را به شام احضار کرد و تا سه روز به آنها اجازۀ ورود نداد و به آنها غذا نفروختند و آنها را با سنگ زدند.

برخی از شاگردان ایشان همچون مالک و ابوحنیفه را علیه ایشان علم کرده و پشت سر از ایشان بدگوئی ها می کردند.

امام صادق(علیه السلام) سفارشی کرده که در منی از او و مظلومیت او یاد کنند.

امام کاظم(علیه السلام) پس از وفات پدرش هر شب حجـرۀ ایشان را روشن می داشت تا عابـران

یاد و خاطرۀ امام صادق(علیه السلام) زنده بدارند.

@@@@@@@@@@@@@@

اشعارشهادت امام صادق(ع)

@@@@@@@@@@@@@@

شیعیان رهبر ما را کشتند

صادق آل عبا را کشتند

نور چشم علی و فاطمه را 

وارث کربوبلا را کشتند

@@@@@@@@@

دل او را دل شب آزردند

از درو بام هجومش بردند

ریسمان چونکه به دستش بستند

غنچه هایش به حرم پژمردند

@@@@@@@@@@@@@

 هرزمان رنگ جفا را می دید

کوچه و کرب و بلا را می دید

خانه اش چونکه در آتش می سوخت

خیمه ی آل عبا را می دید

@@@@@@@@@@@@

آبروی آدم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

سروده علی اکبر لطیفیان

@@@@@@@@@@@@@

رنج این روضه مرا سوزانده

که لعینی دل تو لرزانده

خانه ای را که ملک در آن است

دشمنت با شرری سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

که دهان همگی وا مانده

بسکه بی رحم تو را می بردند

کفشهایت دم در جا مانده

به جفا کاری و حرمت شکنی

دشمنت کینه به دل می رانده

بخدا سخت تر از این غم نیست

که عدو چشم تو را گریانده

بارالها تو نیار آن روزی

که شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلای غمت

پشت دیوار بقیع جامانده

سروده کمال مومنی

@@@@@@@@@@@

شكسته بغض زهرا از اين غم وماتم

كشيده برتن رخت غم وعزا عالم

بشكسته از كينه حريم حرمت طه   

لرزه فتاده زين مصيبت بر تن دنيا

زغربت صادق     دلم پريشان است       

كبوتر قلبم     بقيع ويران است

غريب آقام آقام

دوباره مي سوزد در شراره كينه

دوباره تازه گشته آن زخم ديرينه

در خاطرم شد زنده ياد غربت حيدر     

ياد غلاف تيغ و دود وآتش  ومادر

مي سوزد اين خانه     چون خانه مولا    

برگوش جان آيد      فرياد يا زهرا

غريب.....

به سينه مي سوزد دل زماتم صادق

نواي واغربت شد نواي هر عاشق

باغ گل طاها كجا وآتش نمرود  

آيد دوباره زين گذر زين خانه بوي دود

ياد غم حيدر    گويا شده تكرار      

شد تازه در دلها        داغ در و ديوار

غريب .....

@@@@@@@@@@@@@

امشب از دیده اشک غربت می بارم  واویلا

با یاد غربت مدینه بیدارم   واویلا

به یاد غم صادق میکشم آه جگر سوز        

که می تابه به قبرش مهرومهتاب شب وروز

از  غربت او خون جگرم

می چکد خون از بصرم

تربتش پیش نظرم

وای  غریب آقام آقام آقا

قصه غربت مدینه شد تکرار     واویلا

آتش و تازیانه و خون مسمار     "

می سوزه بیت عترت تو شرار ظلم وکینه      

دوباره شده بسته دست مردی تو مدینه

در آسمانها ناله بپاست

دیده تر ام النجباست

یا مدینه کرببلاست

وای غریب......

امشب زهرا به سینه اش ماتم دارد   واویلا

اشک غربت برای صادق می بارد        "

کشد آتش کین از درب این خانه زبانه        

غریبی بنگر که میبرند اورا شبانه

وای خانه اش سوزد زجفا

چون خیام خون خدا

زنده گشته کرب وبلا

وای غریب......

@@@@@@@@@@@@@@

ای سلاله کوثر     ببین به چشم تر   شدندعزادارت به جنان     علی وپیغمبر

آقام  یا اباعبداله  یا اباعبداله یا اباعبداله یا حضرت صادق(ع)

ای امام دل خسته    رخت از جهان بسته   فدای تو گردم چه کسی    دست تورا بسته

آقام  یا اباعبداله  یا اباعبداله یا اباعبداله یا حضرت صادق(ع)

در میان آتش و دود     ورد لبت این بود      انا ابن ابراهیم در میان    آتش نمرود

آقام  یا اباعبداله  یا اباعبداله یا اباعبداله یا حضرت صادق(ع)

با  نوای یا ابتا    زجور وظلم وجفا    شده دوباره زنده   جفای شام  عاشورا

آقام  یا اباعبداله  یا اباعبداله یا اباعبداله یا حضرت صادق(ع)

@@@@@@@@@@@@@@

خیمه زد بین قلب هر عاشق

داغ جانسوز حضرت صادق           

آه و واویلا آه واویلا

نوحه گر گردون زین غم عظماست

دیده  گریانش  حضرت  زهراست

آه وواویلا آه و واویلا

نیمه شب بین دود وخاکستر

زنده شد  داغ حضرت حیدر

آه وواویلا آه و واویلا

@@@@@@@@@@

می آید زهر سوامشب بوی هجران          

با یاد مدینه می سوزد دل وجان

می نالم زهجرش همچون مرغ عاشق

می سوزم  ز داغ جان  فرسای  صادق

واویلا  واویلا

باغ گل  کجا و  هرم  نار  نمرود                

می آید  از  اینجا  بوی  آتش ودود

تاریخ  مدینه  گویا  گشته   تکرار

شد تازه دوباره زخم درب ودیوار

واویلا  واویلا

تیر غم گرفته   قلبم  را نشانه                 

بادستان بسته رفتم زآشیانه

نیمه دل شب با آن جسم رنجور

با پای  پیاده   رفتم  قصر منصور

واویلا  واویلا

@@@@@@@@@@@@@

پرکشیده حضرت صادق زدنیا      

شدمدینه شور وغوغا

رفته ا ز دنیا گل  گلزار   طه        

شدمدینه شور وغوغا

برلبم زمزمه       تسلیت فاطمه

می زسد این نغمه از سوی مدینه       عاقبت از بغض وکینه

شد شهید  راه حق  آن بی  قرینه       عاقبت از بغض وکینه

برلبم زمزمه       تسلیت فاطمه

شیعیان در ماتمش نالان ومضطر        می زنند برسینه وسر

گشته زنده با غمش غمهای حیدر       می زنند برسینه وسر

برلبم زمزمه       تسلیت فاطمه       

شعله  آتش  رود  بالا  چرا            از در بیت الولا

بر  سرسجاده  بردندش  ورا          از در بیت الولا

برلبم زمزمه       تسلیت فاطمه

لرزه افتاده به جان غنچه ها         با هجوم اشقیا

یادم  آمد  ماجرای  کربلا            با هجوم اشقیا

برلبم زمزمه       تسلیت فاطمه

@@@@@@@@@@@@@

اشك ريزان

كباب از ظلم منصور است قلب مصطفى امشب         

به جنت اشك ريزان گشته از غم مرتضى امشب

امام ششمين مسموم شد از كنيه منصور   

دلش لبريز خون از صدمه زهر جفا امشب

چه زهرى بود آتش زد به جان حضرت صادق  

نمود آن شاه دين را از عزيزانش جد امشب

يتيم و بى پدر گرديد امشب موسى جعفر                

بسوزد تا سحر چون شمع از اين ماجرا امشب

نهد سر بر سر زانوى غم صديقه اطهر          

بنالد در عزايش از جگر شير خدا امشب

خدا مى داند و قلب امام هفتمين ما                       

كه چون شد قامت سروش از اين ماتم دو تا امشب

@@@@@@@@@@

فاطمه گريان

كشته از كين شد رئيس مذهب                 

حافظ دين راهنماى مكتب

كرده مسموم از جفا منصور بى دين                        

جعفر صادق گل گلزار ياسين

گوئيا برپا شده غوغاى محشر                    

شد مدينه كربلا يك بار ديگر

جان فداى قبر بى شمع و چراغش              

فاطمه گريان و محزون شد ز داغش

در بقيع مدفون شده جسم لطيفش                        

قبله دلها بود قبر شريفش

@@@@@@@@@@@

غم جانسوز

ز داغ حضرت صادق دلم تنها نمى سوزد       

دلى نبود كه از اين داغ جانفرسا نمى سوزد

به حال حضرتش سوزد دل هر سنگدل اما                 

دل منصور دون بر حال آن مولا نمى سوزد

عجب نايد ز منصور آن ستم ها بر ولى حق               

دل بى مهر او بر زاده زهرا نمى سوزد

ز انگور به زهر آلوده آخر كرد مسمومش        

دل گلچين به پرپر كردن گلها نمى سوزد

بود قبر رئيس مذهب ما در بقيع ويران                      

غمى زين بيش در عالم دل ما را نمى سوزد

به غير از پرتو خورشيد و نور ماه روز و شب               

دگر شمع و چراغى اندر آن صحرا نمى سوزد

مهى كز نور رويش عالم علم است نورانى    

چرا بر تربتش شمعى در اين شب ها نمى سوزد

جهانى گريد و نالد مؤ يّد زين عزا ليكن                     

دل همچون دل فرزند او موسى نمى سوزد

@@@@@@@@@@@@

گهر بقيع

اى فروزان گهر پاك بقيع                 

گل پرپر شده در خاك بقيع

با سلامت كنم آغاز كلام               

اى تو را ختم رسل گفته سلام

اى فداى حق و قربانى دين            

كرده يك عمر نگهبانى دين

ششمين حجت و هشتم معصوم   

به ابى انت كه گشتى مسموم

خود تو مظلومى و قبر تو خراب                   

ديده دهر از اين غصه پر آب

شيعه را دل ز عزايت شده داغ                    

كه بود قبر تو بى شمع و چراغ

@@@@@@@@@@@

عزا و ماتم

امروز ركن دين متزلزل شود ز كين               

دلها قرين ماتم و جان ها در آذر است

پوشيد چرخ بر تن خود جامه سياه              

در تن عزارى صادق آل پيمبر است

شد كشته جعفر بن محمّد ز زهر كين          

آن كه به جمله خلق جهان مير و رهبر است

تنها نه در زمين شده بزم عزا به پا  

شور و عزا و غلغله تا عرش برتر است

آه و فغان كه منجى قرآن ز دست رفت          

كز ماتمش به عرش خدا شور محشر است

گزارش تخلف
بعدی